بيست سال مصاحبت و همدمي به منزله خويشاوندي است. صداقت و دوستي پنج شرط دارد كه در هر كس جمع باشد او را به دوستيو صداقت نسبت بدهيد ، و گر نه او صديق نيست و رفتار او ارتباطي با صداقتندارد : آراستگي دوست را آراستگي خود بداند ؛ درونش براي او مانند آشكارشباشد ؛ ثروت و دارائي ؛ رفتار او را دگرگون نسازد ؛ او را براي همه محبت وعلاقه اش اهل و شايسته بداند ؛ در گرفتاريها او را تنها نگذارد. مؤمن انس گيرنده است و در وجود كسي كه نه انس مي گيرد و نه كسي با او مأنوس مي شود خيري نيست . پيگيري و مته به خشخاش گذاشتن موجب جدائي است. انتقاد ( خرده گيري ) عداوت و دشمني مي آورد . رنج و زحمت در سه چيز است: دگرگوني دوستان، مخالفت و جدائي بدون توضيح، و جستجو ازچيز بي فايده. انس در سه چيز است : همسر سازگار ، فرزند نيكوكار ، و دوست با صفا . كار برادر و دوست خود را به نيكوترين صورت بپذير و به كلمه اي كهاز دهان برادرت بيرون آمده گمان بد مبر در حاليكه تو براي آن محمل خوبپيدا مي كني . بر تو باد دوستان صديق ؛ چون آنان بهنگام خوشي و راحتي نيروي ذخيره اند و در گرفتاري ، سپر و مانع . هر كس بخواهد جز با آدميان بي عيب طرح دوستي نريزد ، كم دوست مي ماند . هر كس از دوست خود جز ايثار و فداكاري نخواهد ، هميشه ناراضي و خشمگين مي شود . دوست و برادرت را به هنگام نعمت تازه و يا گرفتاري جديد بيازماي . كسي كه دوستش را پيش از اعتماد نيازمايد و قبل از انس و معاشرت به وي اعتماد نمايد چنين رفاقتي پشيماني ثمر دهد . ارتباط در ميان دوستان در وطن بوسيله ديد و بازديد است و در مسافرت با نامه نگاري . انسان با دوست و برادرش جمعيتي است و در دوستي كسيكه براي تو مثل حقي را كه براي خود مي شناسد ،نشناسد ، خيري نيست . با يكديگر دست بدهيد كه اين كار كينه را مي برد . انتظار و توقع انصاف از دوستان ، دور از انصاف است. هيچكس را بدون امتحان به سه چيز دوست واقعي مخوان : او را بهخشم بياور ؛ ببين آيا خشم ، او را از حق به باطل مي برد يا نه ؟ با پول اورا بيازماي ، و در سفر او را امتحان كن . از آثار دوستي و علاقه انسان به دين و آئين خود ، محبت اوست نسبت به برادران ايماني اش. با خدمت و كمك مالي به دوستان خود به خدا تقرب بجوئيد . مردم را زياد تفتيش نكن كه بي دوست خواهي ماند . دوستان سه گروهند : آنكه با جان ترا كمك كند و آنكه با مال بهتو مدد رساند - اين دو صديقند و در دعوي رفاقت صادق - . سومي فقط مي خواهداز تو بهره بگيرد و ترا براي خوشي خود مي خواهد ؛ پس به او اطمينان مكن . غيبت كسي را مكن كه غيبت ترا مي كنند و براي دوست و برادرت چاه مكن كه خود در آن مي افتي و هر عملي كني به تناسب سزا مي بيني .